اهل دریا

از دیار شعر و شرجی از کویر و از جنوبیم

اهل دریا

از دیار شعر و شرجی از کویر و از جنوبیم

گریه

گریه کردی...

گریه کردم...

آسمان هم گریه کرد....

تو برای خود گریه کردی...شاید هم برای من...

من برای تو گریه کردم...شاید هم برای خودم....

آسمان برای چی گریه کرد؟!....برای من یا برای تو؟...برای لحظه های تنهایی من یا برای

 

بی قراری های تو؟...برای دلم شکسته ی من یا برای دل زندانی تو... ؟

مهم نیست...مهم نیست برای چی گریه کرد..!!!مهم اینه که

گریه کردی ...گریه کردم... آسمان هم گریه کرد...!!!

تقویم و تولد !

 

  تقویم می تواند با سکوت معنی دارش که از صدها فریاد هم برتر و والاتر است و یا با
برگ برگ خود که از برگ درختان نیز سبزتر است ، ما را از خواب غفلت بیدار کند
و فرصتی دوباره برای شکفتن به ما بدهد . آن که از روزهای سبز و زرد ثبت شده در
تقویم عبرت می گیرد  ، می تواند به آینده ای روشن  امیدوار باشد ، اما آن که برگ های
سپید را یکی پس از دیگری پشت سر می گذارد و از هیچ حادثه و واقعه ای عبرت نمی گیرد
و درس نمی آموزد ، به قول شاعر از هیچ آموزگار دیگری درس نخواهد آموخت .
تقویم به ما می گوید که عمر شتابان در گذر است و اگر همچنان بی اعتنا باشیم ، فرصتی
برای جبران نخواهیم داشت !
 

 چندین سال از روز تولدم می گذرد ...

امسال اولین سالی است که هیچ احساسی نسبت به تولدم ندارم !

 روزها سپری می شوند .... و من همچنان ... !